چالش های کارگران، مستمری ها و کارگران در سال 1401

[ad_1]

روآرو- دولت سیزدهم خواستار افزایش حقوق نظامیان و مدیریت مستمری ها به طور متوسط ​​10 درصد در سال پربارش شد. اما طرح دولت در لایحه بودجه 1401 مورد انتقاد برخی مسئولان و کارشناسان اقتصادی قرار گرفته است. حتی در حال حاضر، برخی از قانونگذاران معتقدند افزایش دستمزد باید حداقل 20 درصد باشد.

به قول آقای فرارو. محمد رشیدی، نماینده رئیس جمهور در مجلس، گفت که افزایش 10 درصدی حقوق سهم منصفانه ای از افزایش حقوق نیست. وی پیشنهاد کرد این رقم حداقل 20 درصد باشد تا شاغلان و بازنشستگان دچار مشکلات اقتصادی و معیشتی نشوند.

اما دولت معتقد است که اگر بخواهد حقوق خود را با همان نرخ سال های گذشته پرداخت کند، با کسری مواجه می شود، بودجه، پایه پولی افزایش یافت و در نهایت تورم افزایش یافت.

در عین حال مدیران پروژه و سازمان بودجه معتقدند که برنامه دولت در این زمینه درست است. وی گفت: حقوق ها به تدریج افزایش می یابد و حداقل دستمزد حدود 30 درصد افزایش می یابد. از سوی دیگر، کارگران با حقوق بالا با افزایش بسیار محدودی مواجه خواهند شد.

قرار است حقوق کارگران و بازنشستگان در سال آینده به طور متوسط ​​ده درصد افزایش یابد و تورم سالانه خانوارهای کشور تا آبان 1400 به 44.4 درصد برسد.

در این میان، برخی از فعالان کارگری معتقدند هر چه شورا افزایش دهد، مصوبات کشوری برای کارمندان و بازنشستگان کشوری در سال 1401 بر این معامله دستمزد آنها در ماه‌های آینده تأثیر می‌گذارد.

حسین راغفر، اقتصاددان و استاد دانشگاه الزهرا در گفت و گو با فرارو در پاسخ به این سوال که چرا دولت در سال 1401 خواستار افزایش 10 درصدی حقوق کارکنان و بازنشستگان شد و جنجال هایی که پیرامون آن وجود دارد؟

معمای دستمزد کارمندان، بازنشستگان و کارگران در سال 1401چرا مسائل دستمزد در بودجه 1401 اینقدر پیچیده شده است؟

مسئله اصلی بودجه این است که چشم انداز پروژه و تناسب بودجه تغییر نمی کند. این بدان معنی است که برای پیش بینی تغییر در عملکرد باید تغییر دیدگاه حاصل شود. سازمان پروژه نیز بر اساس دیدگاه های گذشته پروژه و بحث های بودجه است. اما در واقع باید این ویژگی را در برخی از برنامه های بالاتر پیدا کند. اما آنچه می‌بینیم این است که جریان‌های درآمدی نیز شاهد افزایش قیمت کالاها و خدمات، فروش ارز و فروش دارایی‌های دولت است. اگرچه در اینجا شاهد افزایش مالیات هستیم. اما مهم این است که این افزایش مالیات کجا اتفاق می افتد. بحث فعلی بر سر کاهش مالیات بورسیه است.

حالا آقایان نماز خواندن را یاد گرفته اند و گودال نماز را گم کرده اند و همان دیدگاه های نئولیبرالیستی را در مورد بودجه اجرا می کنند. یکی از مولفه های آن بحث دستمزد است. در واقع مشکلاتی مانند مارپیچ تورمی ناشی از افزایش دستمزد را حل می کند. زیرا اکنون سهم دستمزد در کشور ما از تولید ناخالص داخلی کمتر از ده درصد است. اما بیشتر بازی ها متعلق به سرمایه های مالی و تجاری است و در واقع این ها هستند که صحنه را هدایت می کنند. آدرس اشتباهی به جامعه و مسئولین می دهند. دلیلش هم این است که اقتصاد ایران را نمی شناسند، مشکل اصلی همین است. او فکر می کند اقتصاد ایران با کتاب های درسی قابل درمان است. اما تا زمانی که بیماری را ندانید نمی توانید تشخیص دهید.

اکنون مشکل اصلی کشور پیگیری رانت های کلان و فساد عظیمی است که وجود دارد. در واقع تورم را محاسبه می کنند و راه هایی برای افزایش آن پیدا می کنند. زیرا بسیاری از مردم از تورم زندگی می کنند. یعنی مشکلات سیاسی و اقتصادی تورم در ایران بررسی شود تا مشخص شود علت بحران چیست تورم در کشور. علت اصلی تورم در ایران فشار هزینه است.

این استرس هزینه از کجا می آید؟

عمدتا به دلیل افزایش قیمت ارز است. در طول سه دهه گذشته، دولت ها با افزایش نرخ ارز، بخش قابل توجهی از کسری بودجه خود را انباشته کرده اند. علاوه بر این، این کسری بودجه با فروش نفت جبران شد. اما حالا که گازفروشی تسویه شده است، به مسائلی مانند حقوق و دستمزد افتاده اند. اما غافل از این که خروج سرمایه انسانی از ایران ویرانگرتر است و در سال های اخیر به طور تصاعدی در حال رشد بوده است. بر اساس آمارهای قبلی 3000 استاد و 900 هیئت علمی که اکثراً جوانان هستند از کشور مهاجرت کرده اند. الان دانشگاه ما رفته.

دلایل بحران مهاجرت و کمبود نیروی کار چیست؟

زیرا دستمزدهای پایین و پایین یکی از دلایل اصلی رکود اقتصاد ایران شده است. در واقع نظام دستمزد از منافع گروه های خاصی محافظت می کند. اگر سهم دستمزد در تولید ناخالص داخلی یک کشور کمتر از 10 درصد باشد، بقیه این سهام مشمول امور مالی، تجارت، دلالان، سفته بازی و فساد می شود. شما می بینید که چه کسی صاحب سهام صنعت داروسازی کشور است و چه کسی صاحب سهام عمده است. این سهام در دست نهاد درون قدرت است.

بنابراین تا زمانی که در اقتصاد هستند امکان اصلاح وجود ندارد. یک راه حل غیرممکن برای این بازی ها که ما دستمزدها را کنترل می کنیم تا هزینه ها را کاهش دهیم. ما بحثی داریم به نام هزینه های تراکنش یا تراکنش هایی که باید کاهش پیدا کرد. اینها بیش از 70 درصد از هزینه های باقیمانده کشور را تشکیل می دهند. اینها عوامل اصلی ناکارآمدی اقتصاد کشور هستند. این آقایان اقتصاد ایران را نمی شناسند و به همین دلیل کسانی که نظر می دهند بر اساس کتاب های درسی هستند. این دیدگاهی است که به سمت اقتصاد نئوکلاسیک ناب تنظیم شده است. این همان چیزی است که در سه دهه گذشته اتفاق افتاده است.

آیا این نگاه به اقتصاد در سه دهه گذشته منجر به بحران شده است؟

در راستای این دیدگاه، جبهه ملی شکل گرفت که اکنون قدرت و ثروت کشور را در دست دارد. به همین دلیل است که دولت ها در چنته دارند و این سیاست ها تکرار می شود. انتظار ما این است که با تثبیت قدرت در دوره جدید، حداقل در راستای شعار عدالت خواهی که ارائه می دهند، تحولی در رفتار و سیاست اتخاذ و پیدا شود. اما هیچ اتفاقی نیفتاد و همان سیاست را ادامه خواهند داد. به نظر می رسد منافع همان گروه قدرت مانع اصلی این تغییرات باشد. بنابراین تا زمانی که این تغییرات رخ ندهد، امکان خروج از این بحران برای شما وجود ندارد.

دستمزد یکی از مولفه های اصلی رشد و توسعه یک کشور است. تمام شاخص هایی که می بینیم، نیروی کار در کشور ما نسبت به بسیاری از کشورهای همسایه سهم کمتری از تولید ناخالص داخلی دارد. در این زمینه می بینیم که بخش قابل توجهی از نیروها به کشورهای همسایه اروپا و آمریکا و کانادا رفته است.

به نظر شما ریشه میل به مهاجرت کجاست؟

دلیل اصلی این امر بی ثباتی کلان اقتصادی است که در جامعه آشکار شده است و همین دستمزدهای پایین است که به طور مداوم تحت تأثیر نرخ ارز قرار می گیرد. افزایش قیمت ارز عادی توسط دولت این یک بازی است و بازار آزاد به اسم رمز برای سر گذاشتن کلاه بر سر مردم است. چون بازار آزاد وجود ندارد و این دولت است که قیمت ارز را تعیین می کند. در واقع دولت به کسری بودجه و فروش نفت نگاه می کند و نرخ ارز را به میزان مناسب محاسبه و تعدیل می کند تا کسری بودجه را جبران کند.

بحث بازار آزاد ارز و بحث عرضه و تقاضا که در سال های اخیر مطرح شده کلاهبرداری است که برای گمراه کردن افکار عمومی طراحی شده است.

دستمزدها نیز بخشی جدایی ناپذیر از تضمین منافع کسب و کار و صاحبان مالی است. به همین دلیل است که آنها این دستمزد را به دلیل هزینه کم، سهم زیاد سود در سرمایه تجاری و مالی سرکوب می کنند. اما نتیجه این است که مهاجرت های زیادی در کشور اتفاق می افتد.

به نظر شما مدل دستمزد منصفانه با تورم تعیین می شود؟

همیشه در برنامه چهارم و پنجم توسعه مقرر شده است که دستمزدها متناسب با تورم تعدیل شود. تا زمانی که این کار را انجام ندهد، هیچ فشار واقعی بر دولت برای کاهش هزینه ها وجود نخواهد داشت. در واقع، دولت در این دوره ها فشار بیشتری بر پرداخت کنندگان وارد کرده است. طبیعی است که تعیین حقوق بر اساس تورم باید مورد توجه قرار گیرد.

مهمتر از آن، دولت باید ظرفیت تولید داخلی را افزایش دهد تا بتوان شغل بیشتری ایجاد کرد. در نتیجه، افزایش دستمزدها نیز منجر به افزایش دستمزدها و درآمدهای بالاتر، در نتیجه اقتصاد کشور می شود. در واقع رشد اقتصادی باید از طریق افزایش بهره وری ایجاد شود نه با واسطه گری و واسطه گری بورس. این بازار که اکنون بهانه ای برای فشار بر دولت شده است و دولت به آن فشار پاسخ می دهد و به دنبال کاهش مالیات شرکت های بورسی و از این طریق مابه التفاوت است. اما تزریق منابع نمی تواند ارزش سبد آنها را افزایش دهد. زیرا بورس آینه تمام عیار تولید است.

اگر مولد نیستید، با این بازی ها و پول شات ها نمی توانید زیستگاه را درمان کنید. این به این دلیل است که مسکن ها بی اثر هستند و منجر به از دست دادن منابع گسترده می شوند. در عوض، دولت باید مالیات ها را افزایش دهد و فرصت های تولید را در مناطق خاصی افزایش دهد. در صورت کسب امتیاز فعالیت تولیدی باید بر بهبود شاخص های عملکرد در آن بخش نظارت داشته باشد. اما این دولت قبل نبود که 200 میلیون دلار به بورس تزریق کرد و بازار چند روز بعد فروریخت. این در مورد تزریق پول و امتیازات و حذف مالیات و بهبود بازار اصلی اموال نیست. این بورس چاره ای جز حمایت از تولید و پالایش خود ندارد.

مدل دستمزد عادلانه کارگران در سال 1401 چگونه باید باشد؟

کارفرمایان نیز قربانی این سیاست ها هستند. همه هزینه ها نباید به عهده کارفرما باشد. نیروی کار و کارفرمایان هر دو قربانی سیاست های دولت هستند که به دلیل افزایش قیمت ارز شاهد افزایش هزینه های شرکت ها بوده است. طبیعی است که افزایش دستمزد به بیش از یک اندازه نیروی کار منجر شود. در واقع، دولت باید بخش قابل توجهی از هزینه های نیروی کار را از طریق تعهدات قانون اساسی پوشش دهد. هزینه هایی مانند آموزش، خدمات بهداشتی و حمل و نقل وجود دارد که دولت باید به تعهدات قانون اساسی خود عمل کند. یعنی تضمین خدمات آموزشی و بهداشتی رایگان به نیروی کار و نیروی کار. مشاغل در سراسر کشور که بخش قابل توجهی از این کمبودهای نیروی کار جبران خواهد شد. بخشی از آن شامل افزایش دستمزد می شود. در غیر این صورت شکاف بیشتر خواهد شد.

به این ترتیب نرخ تورم خود را 52 درصد اعلام می کنید و سپس می گویید 10 درصد به حقوق کارمندان، 10 درصد به حقوق پزشکان هیئت علمی و دولتی اضافه می شود. معلوم است که این زایمان می رود و می رود. مشخص است که با کسری مواجه است. در نتیجه شکاف بین دستمزدهای واقعی و هزینه ها سال به سال افزایش می یابد. مگر اینکه دولت بخشی از این هزینه ها را تقبل کند و چون به دولت فشار بیاورد باید در سیاست های اشتباه مانند افزایش ارز تجدید نظر کند. در واقع، دولت ما عادت کرده است که نفت بفروشد، ارزهای گرانتر بفروشد و انضباط مالی خود را تامین کند.

[ad_2]

Fletcher Hobbs

نینجا آبجو عمومی. محقق اینترنت. معتاد وب هیپستر پسند. خواننده مغرور. زیاد می افتد

تماس با ما