یک آدم‌ربا کودکی را ربود و سپس به د قتل در چاه انداخت

[ad_1]

پسربچه ۶ ه‌اله‌ای که توسط مردی در کرمان ربوده شد و قمق چاهی ۴۰ متری پرتاب شد پس از روز تحم گرسنگی و ر. پالا پلیس عامل این حادثه هولناک را دستگیر کرده و تحقیقات از او رای مشخص شدنه‌اش

. . . . .

. . . . .

. . . . . شوهرم اوایل امسال تصادف کرد و دست و پایش آسیب دید و یک شمش کور شد. زد از ن دیگر نمی‌توانست کار کند و رای همین داوود را به برادر ۱۲ ساله‌اش به سر کار می‌برد. داوود فرزند چهارم یک خانواده ۷ نفره است که بزرگ‌ترین فرزند پسری ۱۲ ساله است. برادر بزرگ‌تر به‌عنوان شاگرد در یک چه‌فارچه‌فروشی کار می‌کند و داوود م ترازو در مقابل مغازه و داخل پیاد ر می‌کند. من ماجرا را ادامه می دهم یا اینکه حدود ساعت ۱۰ صبح ۲۸ ‌من ماه اتفاق شومی رخ داد.

مرد غریبه

. . . . . . . .

پسرم برای دقایقی در ن حوالی به‌دنبال برادرش گشت، اما اثری از او پیدا نکرد. پس از آن ماجرا که به صاحب پارچه‌فروشی اطلاع داده‌شد و ما هم در جریان قرار گرفتیم.

من و همسرم سراسیمه به مقابل مغازه رفتیم. یکی از مغازه‌دارها گفت که الان دوربین‌ها را چک می‌کند تا ببیند داوود کجا رفته. داخل لم دیدیم که مردی به پسر ۶ ه‌اله‌ام نزدیک شد، به او چیزی، و د دست او را گرفت و با خودش برد.

اویر دوربین ها خبر از یک ماجرای آدمربایی می‌داد. طول نکشید که پلیس در جریان قرار گرفت و از زمان بررسی‌ها برای شناسایی مرد غریبه و پیدا کردن پسربچه ربوده‌شده آغاز شد.

. . . . یک روز برایش کیک می‌برده و یک روز آبمیوه و اینطوری دوست دارد اعتماد پسر کوچکم را جلب کند. روز حادثه هم نزد داوود رفته و به او گفته است که «دلت می‌خواهد برایت دوچرخه بخرم؟» پسرم خوشحال شد و جواب مثبت داد و بعد همراه او بود.

مجرم سابقه‌دار

زمزمان با شروع تحقیقات پلیسی برای شناسایی مرد آدم‌ربا پ پدر و مادر داود به ر دری می‌زدند تا مکان ردی از پسرشان.

از سر زدن به بهزیستی رفتن نزد آیینه‌بین. ین میانسال می‌گوید: پ یولی نداشتیم و رای همین آشنایان ۴ و نیم میلیون تومان قرض تم آا بتر بر با کردم و ۵۰۰ هزار تومان هم دادم آیینه‌بین که بگوید پسرم کجاست، اما فایده‌ای نداشت. در این مدت خواب و خوراک نداشتم. نه من و نه پدر داود. حتی نمی‌توانم غذا بخورم. . . . . . یا اینکه خدا خیرشان بدهد مأموران آگاه را که قرارند آدم‌ربا را نند.

کارآگاهان پلیس که بررسی های پلیسی را برای شناسایی آدمربا آغاز کرده بودند در جریان تحقیقاتی متوجه شدند که او یک مجرمسابقهدار است که بارها به ارتکاب جرایم مختلف دستگیر و زندانی شده است.

بررسی‌ها نشان می‌داد که او اهل کرمان نیست و از شیراز به این شهر آمده است.

بهگفتهخدا سالاری، دادستان کرمان، مخفیگاهی که حدودا 35 ساله است در یکی از شهرستانهای کرمان شناسایی و بازپرس پرونده با همراهی رئیس پلیس پلیس آگاهی استان و تیمی از کارآگاهان راهی شهر مورد نظر شدند و مرد کودک را در یک عملیات ضربتی دستگیر کردند. .

خانواده در ابتدا همه چیز را انکار میکرد و حاضر نبود که محل نگهداری کودک را لو دهد، اما وقتی با شواهد و ادله به دست آمده توسط مأموران روبهرو شد اعتراف کرد که به قصد کشتن پسربچه، او را به داخل چاهی عمیق پرتاب کرده است.

یک معجزه

به‌دنبال اعترافات مجرم سابقه‌دار، که تصور می‌شد داود

آن‌ها شبانه به دهانه چاه رسیدند و وقتی نام داوود را فریاد زدند، ناباورانه با پاسخ او که ننز زنده بود می‌دید.

ه‌چیزمه‌چیز مثل یک معجزه بود و امدادگران آتش‌نشانی به سرعت دست به کار شدند و با رفتن به عمق ۴۰ متری چاه، بچه‌ربچه ۶ ساله را تشنه و گر

. . .. .

پسربچه ۶ ساله در میان اشک شو امدادگران و ماموران اطلاعات با آمبولانس به بیمارستان منتقل شدند و در آنجا تحت مراقبت قرار گرفتند.

انگیزه مبهم

ماجرای نجات داوود که می‌رسد، مادرش می‌خندد.

نفس عمیقی می‌کشد و می‌گوید: دا را صدهزار مرتبه شکر. نلم نجات پسرم را دیدید؟ دیدید که گفت مردی او را هل داد؟ اگر زنده نمی‌ماند چه خاکی روی سرم می‌ریختم؟ الان هم وقتی انسانم را می‌بندم، چهره ن مرد را می‌بینم. نناار پهلویم ایستاده. ع مولوم نیست می‌خواسته پسا پسرم چه کار نند.

او ادامه م :دهد: داوود الان بیمارستان است و حالش خوب است. کریف کرد که من مرد به بهانه خرید دوچرخه او را با خودش برد. . . . . . حتی یکبار از دستش فرار کرده بود، اما او دویده و دوباره پسرم را گرفته بود. بهد به فردی که آن‌ها را دیده و مشکوک شده، گفته است که

ن ی‌کر مشنم که احتمالاً می‌خواست پسرم را به کسی روشد، اما بعد از آن که فهمیدم عکس در فضای مجازی چرخیده و همه به‌دنبالش می‌گردند،.

داوود می‌گفت که نن مرد او را به نزدیکی چاه برده و گفته بیا بازی کنیم. بهد به او گفته تمانت را ببند که من قایم شوم و وقتی مرم چشمانش را بسته، او را به داخل چاه پرت کرده است.

پسرم می‌گفت داخل چاه استخوان و یک بشکه هوده و فقط آدا می‌داند که در این نند روز چقدر ترسیده است و می‌کشد. شنیده‌ام که او سابقه‌دار بوده است و امیدوارم که تا دیگر نتواند به کسی آسیب برساند.

در همین حال دادستان کرمان میگوید: خواست اعتراف کرده است که پس از ربودن پسربچه قصد اخاذی داشته باشد، اما با توجه به اینکه احتمال لو رفتن وی توسط پسربچه وجود داشته است، او را به داخل چاه انداخته تا به قتل برسد و هیچ سرنخی از خودش به جا نکند. . یا این حال این رپنده به‌منظور عبرت آموزی و مقابله فوری

[ad_2]

Aron Trujillo

نرد اینترنتی. ارتباط دوستانه مبشر قهوه. متخصص موسیقی بسیار متواضعانه. مدافع تلویزیون آماتور

تماس با ما